ته مانده تفاله ها(آخرین قجر ها)

محمدحسن ميرزا فرزند محمدعلي شاه قاجار، نايب السلطنه و وليعهد برادر بزرگ خود، احمد شاه قاجار در سال 1316 ق/ 1277 ش در تبريز به دنيا آمد. مادرش ملک جهان خانم دختر کامران ميرزا پسر ناصرالدين شاه بود.در آن زمان چون احمد شاه فرزند پسري نداشت، محمدحسن ميرزا در شعبان 1327 ق به ولايتعهدي او برگزيده شد. پس از پيروزي انقلاب مشروطه، شش ساله بود که به همراه پدرش به تهران آمد. تحصيلات مقدماتي را نزد معلمين سرخانه آغاز نمود و از کودکي به فرماندهي يکي از افواج تعيين شد. به همين سبب از همان ايام لباس نظامي با درجه سرهنگي به تن ميکرد.2
سال 1332ق/ 1914 م با آغاز جنگ جهاني اول و ورود بيگانگان به خاک ايران، اعلاميه بي طرفي ايران از سوي احمد شاه صادر شد. سال بعد با توجه به حضور نيروهاي روس در آذربايجان محمدحسن ميرزا عازم تبريز شد و مدتي زمام امور آن شهر را در دست داشت و بيشتر اوقاتش در آنجا به اتومبيل و موتورسواري، شکار و موضوع عکس شدن براي عکاس يا عکاسانش ميگذشت. در سال 1337 ق که احمد شاه در آستانه سفر نخست خود به اروپا بود وليعهد از تبريز به تهران احضار گرديد. پس از بازگشت احمد شاه از اروپا محمدحسن ميرزا بار ديگر به تبريز بازگشت. پس از چندي وليعهد از تبريز به تهران آمد.
ولیعهد اسبق ایران در عمر نسبتا كوتاه خود یك زن عقدى و پنج زن صیغهاى اختیار كرد. در هیجده سالگى با مهینبانو دختر ملك منصور میرزا شعاعالسلطنه (دختر عمویش) ازدواج كرد و صاحب یك دختر شد به نام گیتىافروز ولى این ازدواج دوام زیادى نكرد و به جدائى انجامید. هنگامى كه در تبریز اقامت داشت با عزیز اقدس دختر یك بازرگان تبریزى ازدواج نمود و صاحب یك دختر شد به نام شمس اقدس. این دختر با دكتر خلیل ملك ازدواج كرد و در 1371 درگذشت. همسر سوم او همایونالسلطنه قوانلو قاجار بود. از این زن صاحب یك پسر شد به نام سلطان حسین میرزا كه در انگلستان مهندسى كشاورزى تحصیل كرد و سرانجام در 1357 درگذشت. چهارمین همسر وى محترمالسلطنه بود كه همراه محمد حسن میرزا به خارج نرفت و متاركه كرد و بعدها به همسرى سرپاس ركنالدین مختارى درآمد. محمدحسن میرزا از این خانم پسرى داشت به نام سلطان حمید میرزا كه بعد ها در نیروى دریائى انگلیس درجهى افسرى داشت.
احمد شاه قاجار در سال 1304 و به دنبال مصوبه مجلس شوراي ملي از سلطنت ايران خلع شد. او در اين دوران در اروپا حضور داشت و نيابت سلطنت او را محمدحسن ميرزا پدر شاهزاده حميدميرزا برعهده داشته است.
محمد حسن ميرزا مجبور به ترك ايران مي شود و به عنوان يك مخالف سياسي رضاشاه در پاريس اعلام سلطنت كرده و فرزندش حميدميرزا را به وليعهدي در تبعيد منصوب مي كند. اين همه در حالي است كه حميدميرزا مدت ها قبل از سقوط قاجار از تبريز كه به صورت سنتي محل زندگي شاهزادگان قاجار بوده خارج و به تركيه به ديدار پدربزرگش محمد علي شاه قاجار رفته و سپس در پاريس به پدرش مي پيوندد. حميدميرزا خود در بيان خاطراتش اذعان مي كند كه هنگام مواجهه با پدرش حتي يك كلمه فارسي نمي دانسته است و به جاي آن به زبان تركي با او سخن مي گفته و تا حدودي به زبان روسي نيز قدرت تكلم داشته است.
به دنبال سقوط رضاشاه، انگليسي ها كه به دليل روابط پنهاني محمدرضا پهلوي با سفارت آلمان به او ظنين بودند تصميم گرفتند احتمال بازگشت يكي از شاهزادگان قاجار به سلطنت ايران را بررسي كنند، بدين ترتيب ديپلمات هاي ارشد انگليسي،محمد حسن ميرزا وليعهد احمد شاه و حميدميرزا قاجار فرزند او كه به اصطلاح وليعهدش محسوب مي شد را به ناهار دعوت كردند. در اين ديدار سر آنتوني ايدن، وزيرخارجه انگلستان حميدميرزا قاجار24 ساله را براي سلطنت بر ايران مي پسندد!با اين وجود تصميم بر اين مي شود كه شاهزاده و پدرش با دو وزيرمختار پيشين انگلستان نيز ديدار كند و نظر نهايي در اين خصوص به وزارت خارجه اعلان شود. با اين حال نيكولسون، ديپلمات انگليسي در يادداشت خود به وزارت خارجه انگلستان، شاهزاده حميد ميرزا را بسيار جذاب ولي بي منطق توصيف مي كند و حاصل ديدار را منفي مي داند چرا كه سلطان حميدميرزا حتي يك كلمه هم فارسي نمي دانسته است. بدين ترتيب اقدامات براي به تخت نشاندن سلطان حميدميرزا و بازگشت قاجارها متوقف مي شود چرا كه به اعتقاد انگليسي ها عدم تكلم شاهزاده به فارسي و همچنين اقامت و تحصيلات او در انگلستان به ضرر او در صحنه سياسي به كار مي رفته است.
سال ها بعد،در ميانه دهه 30 همسر حسين علا، نخست وزير وقت در يك ميهماني در پاريس با شاهزاده قاجار آشنا مي شود و به او پيشنهاد مي كند به ايران بازگردد،حميدميرزا قاجار نيز از اين اتفاق استقبال مي كند و مدتي بعد با تاييد هيات دولت و نظر مساعد دربار پهلوي،آخرين وارث تخت طاووس در هيئت كارمند شركت نفتي»شل«به ايران بازمي گردد و در كشور خود مشغول به كار مي شود اين همه در حالي است كه حميد ميرزا در بازگشت به ايران هنوز به درستي فارسي نمي دانسته است. با اين حال حضور او در ايران و انتقادات گاه و بيگاهش از دولت وقت از چشم ماموران امنيتي شاه پنهان نمي ماند و چندباري براي بازجويي به ساواك و اطلاعات شهرباني احضار مي شود. شاهزاده قاجار رويارويي خود با ماموران امنيتي را چنين روايت مي كند:»آنها به دفتر من آمدند و گفتند كه مي گويند شما عكس شاه را از روي ديوار پايين آورده و آن را لگد كرده ايد؛كه از نظر فيزيكي نشدني بود.چون اين عكس حدود 20 تا 25 فوت بالاتر از سطح زمين روي ديوار و پشت ميز نصب شده بود. پس اگر مي خواستم آن را بردارم بايد اول با نردبان پشت ميز مي رفتم. به هر روي در ابتدا مرا به سازماني كه در فارسي به آن اطلاعات مي گويند(منظور شاهزاده اداره اطلاعات شهرباني است)بردند و بازجويي كردند. وقتي مي خواستم از آنجا بيرون بروم پرسيدم ممكن است بفرماييد شما اين اطلاعات را از كي گرفته ايد؟آنها گفتند از دفتر خودتان. بعد من با سادگي پرسيدم يعني از كي؟كه آنها خنديدند و گفتند نمي توانند اين را به من بگويند. با اين حال من باز هم در دفترم از دولت انتقاد مي كردم.«حميدميرزا قاجار آخرين وليعهد سلسله قاجاريه در سال 1367 در شهر لندن درگذشت (مرد).
همواره نام این قاجار ها همراه نفرت در ذهن است.هر کدام از دیگری پست تر و فرومایه تر از آغا محمد گرفته تا حمید
دوستان گرامی اگر کسی از خانواده حمید اطلاعی دارد لطفا در نظرات این تارنما بنویسد. (البته امیدوارم که کل خانواده اش در همان سال منقرض شده باشند.)
راستی از بابت غیبت چند هفته ای ام از همگی شما پوزش می خواهم.
